تاریخ اجرای برنامه: ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۴
تعداد دوچرخه سوارن : ۲۵ نفر
مسیر رکاب زنی: برازجان تا بوشهر

شرح گزارش:
ساعت ۱۷:۰۰ عصر زمان حرکت ما به سمت برازجان بود. قبول زحمت و بستن دوچرخه ها توسط آقای حسن پور بر روی مینی بوس سه ساعت و نیم وقت گروه را به خودش اختصاص داد. ماشینی که انتخاب شده بود جای همه بچه ها را نمی داد و به ناچار چند نفر از اعضای گروه با خودرو سواری یکی از دوستان در طول مسیر ما را همراهی کردند.
در بین راه هوا سرد بود و بهترین مکان برای استراحت چند دقیقه ای منطقه ی سرد چنار شایجان بود. این اولین باری بود که گروه های دوچرخه سواری آذرخش به مدیریت آقای رضا حسن پور و گروه پارک ملی بمو به مدیریت آقای رضا محمدی با هم در یک سفر تفریحی – ورزشی با هم و در کنار هم بودند.
حدود ساعت ۱:۱۵ نیمه شب بود که به شهر برازجان رسیدیم. اعضای گروه حس پیاده کردن دوچرخه ها را نداشته و دوچرخه ها شب را بالای مینی بوس سپری کردند. شب مهمان آقای شریفی بودیم و شب را در منزل ایشان به صبح رساندیم.
از نحوه پذیرایی خانواده آقای شریفی مشخص بود مردم برازجان، بسیار خون گرم و مهمان نواز هستند. حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد بود که دیگر کسی نگرانی بابت گرسنگی و صرف شام نداشت و بهترین زمان برای استقبال از رختخواب بود. خوشبختانه پتو و جا برای همه وجود داشت اما دیگر زمانی برای استراحت تا صبح نمانده بود.
تقریبا ساعت ۶:۱۵ بود که مربی گروه آقای حسن پور بوق برپا را به صدا درآورد و بساط صبحانه نیز مهیا شده بود. زحمات آقای شریفی و خانواده ایشان بی نظیر و قابل تحسین بود. پس از صرف صبحانه دوچرخه ها را از ماشین پیاده کرده و از جلو فرمانداری شهرستان برازجان آماده حرکت شدیم.

مردمی که از آن مسیر عبور می گذشتند تصور می کردند که ما قصد شرکت در مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن را داریم، ساعت ۹:۳۰ صبح بود که پس از کمی نرمش، حرکت نمایشی گروه در سطح شهر آغاز شد و مسافتی نیز با جمعیت مردمی شهر که در حال راهپیمایی ۲۲ بهمن بودند همراه شدیم. گفتنی است شهر بُرازجان مرکز شهرستان دشتستان واقع در استان بوشهر است. برازجان از نظر جمعیت دومین شهر بزرگ این استان بوده و در فاصله۶۷ کیلومتری شمال شرق بندر بوشهر و بر سر راه ارتباطی شیراز به بوشهر و همچنین در ارتفاع ۸۰ متری از سطح دریا واقع شده است. نامهای قدیم این شهر به ترتیب تا اوکه، برازگان و برازجان بوده است. برازجان یکی از مراکز تمدنی در دوران هخامنشی به شمار میآید. بقایای کاخ کورش در برازجان پیدا شده است. اطراف برازجان را میتوان مناظر زیبایی از نخلستانها دید. این نخلستانها متراکم ترین نخلستانهای کشورند. از درختان معروف این سرزمین نخل، گز، کهور، بادام کوهی (اهلوک)، خَرگ (استبرق) و کُنار را میتوان برشمرد. همچنین دژ برازجان یکی از بزرگ ترین بناهای تاریخی استان بوشهر است. مردم این شهر به گویش دشتستانی صحبت می کنند.

رکابزنی به سمت بوشهر آغاز شد، هوا کاملا ابری بود و صفای این شرایط آب و هوایی را با هیچ چیز نمی توان معامله کرد. در طول مسیر برخی چشم های دوستان به سمت ابرهای خوش سیما دوخته شده بود که مبادا با قطرات باران از ما پذیرایی کنند، اما به خاطر وجود خون گرمی آن منطقه، ابرها با دیدن ما سر از پا نشناخته و ما را از باران خود بی نصیب نگذاشتند. به همین نام و نشان ما دو ساعت و نیم باران خوردیم. بعضی از دوستان چون بارانی و پانچو به همراه نداشتند از برکت باران بیشتری برخوردار شدند. جاده آسفالت لغزنده بود و تردد ماشین ها نیز بر وخیم بودن اوضاع می افزود. سبزه ها و درخت های گرمسیری کنار جاده دیدنی بود و به نظر می آمد فروردین آمده، کرم های نوروزی هم در کنار این سبزه ها به ما سلام می دادند و خوش آمد می گفتند.
تقریبا ساعت ۱۳:۳۰ بود که به سه راهی چغادک رسیدیم. این بهترین فرصت برای یک استراحت کوتاه و صرف ناهار بود. رستوران کنار جاده از دیدن ما بسیار خرسند بود اما نبود غذای ماهی ما را مجبور به خوردن مرغ های به جا مانده در یخچال رستوران کرد. البته سبزی های تازه روی میز وجود این نقیصه را مرتفع می کرد و همین که حضور دوستان موجب مسرت صاحب آنجا شده بود برای ما دلنواز بود. پس از صرف ناهار رکابزنی به سمت شهر تاریخی بوشهر ادامه یافت. باران قطع شده بود و هوا واقعا بهاری به نظر می رسید. در چند کیلومتریِ شهر بوشهر ، حضور باد های روی دریا نشان از استقبال این شهر ساحلی از دوستان شد و ما نیز به امید رسیدن به ساحلِ دریا مشتاقانه رکاب می زدیم . نزدیک به ساعت ۱۶:۰۰ بود که به بندر زیبای بوشهر رسیدیم و در فلکه ابتدای شهر توقف کردیم. پس از چند دقیقه ای استراحت به سمت دریا رکاب زدیم .

شهر بندری بوشهر یک شبهجزیرهای در بخش مرکزی شهرستان بوشهر است که از سمت شمال، غرب و جنوب به خلیج فارس محدود شده است، این بندر در ارتفاع ۱۸ متری از سطح دریا و در منطقهی ساحلی خلیج فارس واقع شده است. نام بوشهر در کتابها و اسناد تاریخی، تحت نامهای مختلفی نظیر «رام اردشیر»، «ابوشهر»، «بُخت اردشیر»، «لیان» و «ریشهر» به ثبت رسیده است. بیشتر مردم این شهر به زبان فارسی با لهجه محلی صحبت میکنند. بندر امروزی بوشهر را نادرشاه افشار در ۱۷۳۶ میلادی رونق دوباره بخشید. این شهر به خاطر عواملی مانند صیادی، نیروگاه اتمی، کشتی سازی و صادرات از رونق اقتصادی خاصی برخوردار است.
وجود مسیر دوچرخه سواری کنار جاده آسفالت برای ما جالب و از این بابت خوشحال بودیم که مسئولین شهر به فکر ورزش دوستان هستند . رسیدن گروه کنار ساحل دریا دقیقا زمانی اتفاق افتاد که آفتاب در حال غروب کردن و خداحافظی با دریا بود. آقای کرمی مسئول محترم روابط عمومی نیز با دیدن صحنه های زیبای نارنجی و قرمز رنگ آسمان دست از پا نشناخته و از این فرصت پیش آمده نهایت استفاده را برد . گروه عکس های خوبی به یادگار با دریا گرفت . بعد از مصاحبت با دریا، با تصمیم بزرگان گروه، شب را در کنار دریا در پارک ساحلی —- سپری کردیم . چادرها برپا شد و بچه ها تقریبا خسته و مهربان دور هم بودند . این جا بود که باز هم خانواده آقای شریفی ما را رها نکرده و تدارک یک شام گرم و خوشمزه دیده بودند(حلیم) . هوا کمی سرد و باد شدیدی می وزید. شب را در چادر و کیسه خواب سپری کردیم .

فردا صبح با صدای بچه های گروه دوچرخه سواری بمو از خواب بیدار شدیم، دیدن دریا در اول صبح فوق العاده بود، قدم زدن روی شن های نرم دریا و صدای دلنشین دریای بوشهر که با زبان طوفانی اش می گفت دیشب تا بحال منتظر ما بوده است، بهترین فرصت برای چند نفری از اعضای گروه بود که لب این دریای زیبا رکابزنی کنند. گردش لب ساحل، صرف صبحانه، رکابزنی برخی از اعضا و در آخر بستن بار سفر همگی جزو برنامه روز آدینه ما بود. تقریبا ساعت ۱۲:۰۰ ظهر بود که به دستور مربی گروه از نمایشگاه ماشین های کلاسیک و قدیمی واقع در ساحل نزدیک رستوران قوام دیدن کردیم. جمیت زیادی از مردم که شامل مردم بومی و مسافران بودند در آنجا جمع شده و صحنه جالبی را به خود اختصاص داده بودند. صاحبان فولکس واگن های قدیمی با رنگ های زیبا و مختلف، شورولت های پهن با رنگ های متالیک و دیگر برپا کنندگان این نمایشگاه بچه های شیرازی و علاقمند بودند.
بعد از این بازدید، گروه دوچرخه سواری به دنبال رستوران مناسبی می گشت که بتواند از غذای لذیذ ماهی بوشهری بی بهره نباشد، در آخر چند نفر از دوستان با خودرو سواری اقدام به تهیه ناهار کرده و مینی بوس خداحافظی کنان شهر زیبای بوشهر را به مقصد شیراز ترک گفت. چند کیلومتری از شهر دور شده بودیم که برای استراحت کنار جاده ایستادیم و بچه ها مشغول بازی فوتبال شدند، شادی بچه ها خبر از رسیدن ناهار می داد. شوید پلو با ماهی شوریده غذایی بود که پس از خوردن آن در تمامی خاطرها به یاد ماندنی شد.
حدود ساعت ۱۵:۰۰ به سمت شیراز حرکت کردیم. در طول مسیر آقای حسین محمدی از بچه های گروه دوچرخه سواری بمو با بیان شیرین و محلی خود مشغول تعریف از خاطرات گذشته اش به شیوه طنز شد به طوری که لبخند را بر لبان اعضای گروه جاری کرده بود. به خاطر تعطیلات این چند روزه، جاده شلوغ بود و ماشین ما آهسته حرکت می کرد. گل های کنار جاده و حاشیه دامنه کوه ها و سبزه هایی که از سر خاک بیرون آمده بودند همگی به ما سلام می دادند. شکوفه های درختان بادام کوهی نیز در گردنه های برازجان خیلی دیدنی بود.
هنگام مغرب شهر کازرون را پشت سر گذاشتیم. پس از یک رکابزنی خوب و سفر به یاد ماندنی ، تمامی اعضا و حتی راننده در کنار هم صمیمی و دوستانه و راضی از این سفر بودند. ساعت ۲۱:۳۰ به محل اتمام برنامه یعنی همان جای همیشگی (فلکه سنگی) رسیدیم. هوای شیراز سردتر از جنوب بود و مجبور شدیم لباس های گرم را دوباره به تن کنیم. این جا دو گروه آذرخش و پارک ملی بمو بعد از یک سفر دلپذیر با شادی از یکدیگر خداحافظی کردند. در پایان از کلیه کسانی که زحمت هماهنگی این سفر را به دوش کشیدند خصوصا جناب آقایان رضا حسن پور و رضا محمدی ، خانواده محترم آقای شریفی،روابط عمومی محترم آقای کرمی و… تشکر قدردانی به عمل می آید.
با تشکر از ، حمیدرضا محمدی