خلاصه گزارش:
تاریخ برگزاری: ۲۴ الی ۲۶ اردیبهشت ۹۴
سرپرست برنامه: سعیدزینالی
راهنما: رضاحسن پور
مکان های بازدیدشده: آبشاربیشه (شهرستان دورود) – قلعه فلک الافلاک (خرم آباد
تعداد همنوردان : ۹نفر شامل ۵نفر از اعضای گروه آذرخش (آقایان: رضا حسن پور،سعید زینالی،محسن کرمی،حسین آبید، پریا آبید) و ۴نفر مهمان
شرح برنامه:
ساعت ۱۰:۳۰ روز پنج شنبه ۲۴ اردیبهشت بود که از ترمینال کاراندیش به سمت اصفهان حرکت کردیم. ساعت ۱۸:۳۰ با کرایه کردن یک ون از اصفهان به شهرستان دورود واقع در استان لرستان حرکت کردیم. پس از طی کردن ۳۴۰ کیلومتر در حدود ۴ونیم ساعت، وپس از عبور از شهر های نجف آباد،تیران،فریدون شهر،ازنا،الیگودرز، ساعت ۲۳:۳۰به شهرستان دورود رسیدیم. برای رسیدن به آبشار بیشه (روستای بیشه) تنها وسیله نقلیه از شهرستان دورود به سمت آبشار قطار محلی اون منطقه بود که سه نوبت ساعت ۶-۱۶-۱۹ از ایستگاه دورود به سمت روستای بیشه حرکت می کرد.

پس از صرف شام توی یکی از رستوران های دورود، تصمیم گرفتیم شب را توی ایستگاه راه آهن شهر دورود سپری کنیم. البته جهت حفظ امنیت بیشتر وسایل، افراد گروه به نوبت تا صبح کشیک دادند تا حافظ جان و مال و کوله پشتی هایمان باشند.
راس ساعت ۶از ایستگاه دورود سوار قطارمحلی شده و به سمت روستای بیشه حرکت کردیم. مسیر کوهستانهای ریل قطارخیلی سر سبز،بکر و دیدنی بود و نم نم باران که از نیمه شب قبل شروع به باریدن کرده بود زیبایی طبیعت اون منطقه را چند برابر کرده بود
ساعت ۶:۴۵ دقیقه در ایستگاه بیشه پیاده شدیم و رفتیم به سمت آبشار بیشه.مسیر ایستگاه راه آهن تا آبشار حدود ۱۵ دقیقه طول کشید که مسیر سرسبز رودخانه،و حضور پل زیبای که قطار از روی آن رد میشد و بارش بارون فضا را چنان چشم نوازو هیجان انگیز کرده بودکه هر لحظه عطش دوستان برای رسیدن به آبشار بیشتر میشد. تا نزدیکی آبشار پیش رفته بودیم که چشمتون روز بد نبینه، بارش شدید باران چنان زد تو ذوقمون که آنی عطش آبشار درونمون رو خاموش کرد و تنها دغدغه مون شد پیدا کردن یه پناهگاه ! بعد از اینکه بارون شدتشو کم کرد تصمیم گرفتیم به سمت ایستگاه راه آهن برگردیم تا فضای مناسبی را جهت کمپینگ پیدا کنیم.

توی اون بارش بارون پیدا کردن یه جای مناسب واسه علم کردن چادرها کار سختی بود و حدودا۲ ساعت هم طول کشید هرچند مکان هایی توی منطقه بصورت اجاره ای برای توریست ها وجود داشت،لذا ما ترجیح دادیم از کمترین امکانات بیشترین استفاده رو ببرم صبحانه رو توی ایستگاه قطار خوردیم و بارو بندیلمان را جمع کرده .پیش به سوی کمپینگ راه افتادیم.. یه جای دنج و ویژه کنار رودخونه !! .حدود ساعت ۱۱ بارون قطع شد.
چادر ها رو علم کردیم و رفتیم آبشار یکی یه دونه ی بیشه که صبر و قرار و از ما گرفته بود . و حالا ما بودیم یه عظمت زیبا و خالص که سرشارمون کرده بود از انرژی های مثبتش و داشت تو دل کوه دلبری میکرد وبه قول شاعر: ببرد از من قرار و طاقت و هوش، بعد از کلی سیر سلوک عرفانی
که به لطف وجود مهمونای نازنین (که از قضا دستپختشونم خوب بود) ناهاری دست و پا شد و دلی از عزا در آوردیم.پس از استراحتی چند،و گپ و گفتی شیرین با همنوردای گلمون.و قدم زدن تو منطقه،نزدیکای غروب شروع کردیم به جمع کردن هیزم که آتیشی بار بذاریم و شب و با اون سر کنیم.
جمعه شب شد و توی دمای۸ درجه سانتی گراد بساط خواب و راه انداختیم و شب آرامی رو با ملودی آب رودخونه تا صبح سپری کردیم
با توجه به اینکه مسافت روستای بیشه تا خرم آباد حدود ۷۰ کیلومتر هست.صبح روز شنبه ساعت ۶:۴۵ دقیقه تو ایستگاه قطار حاضر شدیم که بتونیم با قطار محلی به سمت شهر سپید دشت (در ۱۰ کیلومتری بیشه) و از آنجا با مینی بوس به سمت خرم آباد حرکت کنیم.
حدود ساعت ۷ به شهرستان سپید دشت رسیدیم و پس از یه پیاده روی نسبتا مختصر یه پارک زیبا توی شهر کشف کردیم که تصمیم گرفتیم صبحونه رو اونجا میل کنیم و نهایتا بعد از صرف صبحونه با مینی بوس به سمت خرم آباد حرکت کردیم.
جاده سپید دست به سمت خرم آباد کاملا کوهستانی با منظره های زیبای جنگل های بلوط و پوشیده از مرتع جو و گندم بود. که اکثر آنها بصورت دیم بود، پس از حدود ۲ ساعت طی مسیر و ساعت ۱۱ به خرم آباد رسیدیم.
راستش ،نمیشه کسی خرم آباد بره و قلعه فلک الافلاک و نره.لذا بنابر قانون : “بیشترین استفاده از کمترین زمان “تصمیم گرفتیم قدر وقت را دانسته و لذت سیر در فلک الافلاک رو که یادگار دوران ساسانیان بود رو بر خود حرام نکنیم! پس از گشت و گذار و گرفتن یه عالمه عکس و بازدید از موزه قلعه فلک الافلاک ،ناهار را مهمون یه دیزی خوش مزه نزدیک قلعه شدیم و ازونجا پیاده رفتیم به سمت ترمینال خرم آباد! که خرم آباد رو با کلی خاطره خوب به قصد شیراز جان ترک کنیم.و نهایت امر اینکه اتوبوس پس از طی حدود ۱۴ ساعت ساعت ۵ صبح روز یکشنبه مار و تحویل شیراز داد و ما با یه سری تجربه های جدید و خاطره های شیرین به زندگی قبلی مون بازگشتیم
(نویسنده گزارش: پریا آبید)